سلام بر پسر زیبای خودم خوبی پسرکم؟ تقریبا یه ماهی میشه که برات پست جدیدی نزاشتم و وبلاگت سوت و کوره بعضی از دوستان عزیزم نگران حالمون بودن و برامون پیغام گذاشتن ببخشید دوست جونا دلیل نبودن ما تنبلی من و البته خراب بودن رم ریدر بود و دلیل دیگه ای نداره الان نمی تونم عکسای جدیدتو بزارم ولی اومدم تا از حال و احوال این روزات و شیرین زبونیات بنویسم . هفته ی گذشته ما یه سفر کوتاه به تهران داشتیم و برای عروسی پسر عموی من و یا به عبارتی پسر دایی بابایی رفتیم تهران که با اینکه مدتش کوتاه بود خیلی خوش گذشت جای همه خالی. روز سه شنبه عروسی تو باغ بود و شما چون هیچکسی رو نمی شناختی و همه چهره ها به نوعی برات آشنا بود کمی نگران بو...